Sunday, October 27, 2013

حافظ



سَحَر کرشمه‌ی چَشمت به خواب می‌دیدم
زِهی مَراتب خوابی که بِهْ زِ بیداریست

Monday, October 21, 2013

پاییزانه- گم-3



روزهایی که در شلوغی همدیگر و من گم می شوند
منی که در میان روزمرگی و فکر و کار غوطه می خورم
گاهی حتی وقتی به آینه نگاه می کنم، یادم می افتد که من
 هر روز جلوی این آینه ایستاده ام، اما خودم را ندیده ام
فقط رد شده ام، از لحظه ها، از روزها، از خودم، بی آنکه توجه کرده باشم

گم شده ام، اما نمی دانم کجا
 فکر می کنم، اما نمی دانم به چه چیز
حال و روزم پاییزی است
اما اینجا شکل پاییز نیست
باران نمی بارد، باد نمی آید، و شهر شلوغ نیست
اینجا حتی دلم برای شال گردنم نیز تنگ است
 و من حتی حس نوشتن اینها را هم ندارم


Sunday, October 20, 2013

High Hopes


Listening to this song, nonstop, its been a week now...

The grass was greener
The light was brighter
With friends surrounded
The nights of wonder...


...
Pink Floyd, High Hopes.




Friday, October 18, 2013

شناخت؟



روابط اجتماعی، شناخت و کنکاش آدم ها، چیزیه که تقریبا هممون باهاش سر و کار داریم، فقط شدتش تو آدمای مختلف فرق داره انگار.

خوب بعضی وقت ها هم،نتیجه شناخت آدم ها بدتر از هیچه، یه چیزی تو مایه های لغاتی که ترجیح می دم استفاده نکنم.